بدون عنوان
سلام پسر طلای من
امروز ٦ آبان هست و با حساب خودم ٢٩ هفته و ٤ روزه هستی عزیزم. ولی دوروز پیش رفتم سونو و گفتن شما اندازهات به ٣٠ هفته میخوره یعنی ماه ٧ رو با عجله پشت سر گذاشتی پسر گلم. ماشاءالله تپلو شدی. تو اینترنت خوندم باید هفته ٣٠ وزنت ١١٠٠ باشه ولی وزنت ١٥٥٠ بود. تاریخ زایمان هم ٢٠ دی بود که این بار تغییر کرد و شد ١٢ دی. منم که میخوام سزارین بشم و زودتر ببینمت احتمالا یک هفته زودتر میشه. ولی بازم با هم باید صبر کنیم. منکه وقتی بیای فکر کنم دلم برای این تکونای قشنگت تنگ بشه. دکتر گفت چرخیدی و سرت پایینه. ولی سرت تو پهلوی راستمه. مامانی تا به پهلوی راست میخوابه هی سرتو تکون میدی دیگه دلم نمیاد اذیت بشی همش به پهلوی چپ میخوابم. هفته دیگه عقد عمو حمیدو عاطفه هست. روز تولدت با عمو حمید یکی بود ولی این بار سونوگرافه گفت شما تولدت زودتر میشه. همه منتظر اومدنت هستن. ٥ شنبه با خاله مونیکا رفتیم سونو تورو توی مونیتور دید گفت چقدر خوشگل بود مخصوصا چشمای درشتت که باز بود. همش ورجه وورجه میکردی عزیزم. وقتی خانم دکتر سونو میکرد چند بار تکونای شدید خوردی. البته این کار هر روزته. خانم دکتر گفت میدونی نی نی چیه گفتم میدونم ولی بازم میخوام مطمئن باشم. گفت پسر. عزیزم کارای اتاقتم داره تموم میشه. فرش و پرده هم با کلی گشتن خریدیم. چند تا خرده ریز میخوایم بخریمو دیگه تموم. اتاقتم خیلی خوشگل شده. همین روزا عکس میزارم از وسایلت و اتاقت.