بدون عنوان
سلام وروجک مامانی
نفسم امروز ٥٢ روزه شدی. و ٨ روزه ختنه شدی اولش خیلی سخت بود ولی با اینکه حلقه هنوز نیوفتاده ٣ روزه بهتری. سرماخوردگیتم بهتر شده بود ولی از دیشب دوباره برگشته انگار شدید شده. نزدیک عیده و همه مشغول خرید و خونه تکونی ولی تو وروجک نه وقت خرید برای من گذاشتی نه خونه تکونی. یه بار با خاله مونیکا رفتم و مامانی تو رو نگه داشت ولی هیچی نتونستم بخرم از بس سخت میتونم چیزیو انتخاب کنم. لباسی رو هم که تو سیسمونی برات خریده بودیم که عید بپوشی الان اندازته و تا یک ماه دیگه کوچولو میشه. مجبورم برای تو هم بازم برم خرید. وقت هم که کمه . قراره یه روز بزارمت پیش مامان بابایی یا عمه مریم و برم خرید برای تو و خودم. چه زود سال ٩١ گذشت. اولین ماه ٩١ اومدی تو دل مامانی و حالا که آخر ساله پسر گلم پیشمونه. خدارو شکر که تو رو داریم. من و بابایی هر روز به خاطر سالم بودنت و اینکه خدا تورو به ما هدیه داد خوشحالیم و خدارو شکر میکنیم. میخوام یه سری از کارایی که تو ماه دوم زندگیت میکنیو بگم.
١-آرتین کوچولو دیگه مامانی و بابایی رو میشناسی. کسایی رو که کمتر میبینی بغض میکنی و همش دنبال ما میگردی.
٢-وقتی بیدار میشی دیگه یکم بازی میکنی بعد اگه ببینی کسی بغلت نمیکنه سرو صدا در میاری بعد گریه میکنی.خیلی هم به عکس عروسی مامان بابا نگاه میکنیو میخندی. نمیدونم تو سرت چی میگذره ولی حتما یه چیز خوبه.
٣-لبخندامونو جواب میدی پسرم. در طول روز همش میخندی
٤-سرتو که تو ماه اول نگه میداشتی ولی حالا دیگه خودت بینیتو میخوارونی اولا سرتو میچرخوندی رو بالشت تا بینیتو بخوارونی.
٥-به لوستر و پنجره ها که ازش نور میاد خیلی علاقه داری نمیدونم دنبال چی میگردی.
٦- خیلی هم ماشین سواریو دوست داری چون تو هر شرایطی خوابت میبره تو ماشین.
٧-و خیلی کارای دیگه...........................