کوچولوی 22 هفته ای ما
سلام به وروجک مامانی و بابایی
چند روزه میخوام بیام اتفاقای این چند روزو بنویسم ولی تنبلی میکنم. چند روز پیش قرار شد عمو حمید داماد بشه.هورااااااااااا قبلا یه بار رفتیم خواستگاری و قرار بود بله برون بعد ماه رمضان باشه. عروس خانمم که دختر خاله من هست . روز جمعه میریم خونشون. پسر گل منم که باهامون میادو از تو دل مامانش کلی خوشحالی میکنه.
نفس مامان میدونی چقدر دوست داریم؟ مونیکا جونم که دیگه دل تو دلش نیست تا تو بیای. مامان بابای من و بابایی و داییو عمو و عمه هم همینطور. دختر عمت آتنا جونم همینطور.
تازگیها هم که تا مامانی یه چیزی میخوره شروع میکنی به ورجه وورجه. فکر کنم خیلی شکمویی.تکوناتم داره خیلی بیشتر میشه. خیلی واضح شده.
پسر گلم خیلی خیلی دوست داریم.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی