آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

آرتین کوچولوی مامانی و بابایی

نوروز 93 و سیزده بدر

نوروز 93 با مریض شدن مامانی شروع شد. تا 4 روز اول  دکترو سرم و دارو. بعد عید دیدنی و در آخر هم 13 بدر که با مامانی و بابایی مامان و خاله جون رفتیم تو باغ های بالای سوهانک خیلی خوب بود. هفت سین آرتین کوچولو روز اول فروردین باهفت سین خونمون قبل مهمونی خونمونو بهم میریزم بعد با خوشحالی میریم مهمونی سیزده بدر اول با ماشین خودم  رفتم ددر اینم با ماشین بابایی عکس خانوادگیمون تو 13 بدر اینم افتخار به مامان بابام دادم باهاشون عکس انداختم اینجا هم تنهایی آخراش دیگه خوابم گرفت حال نداشتم بلند شم ...
5 خرداد 1393

سفربه قشم

سلام گل پسرم امروز میخوام با تاخیر عکسای مسافرتمون به قشم رو بزارم. 10 بهمن 92 ما رفتیم قشم سه نفری. خیلی خوش گذشت البته اونجا روز دوم تب کردی و وقتی برگشتیم سرماخوردی و تا شب عید ویروس های مختلف گرفتی. 3 کیلو وزن کم کردی ولی بعدش بهتر شدی. رفتو با قطار رفتیم و برگشتو با ماشین خودمون و سهررز تو راه بودیم چون زمستون بود و جاده ها خطرناک 2 شب تو راه موندیم. یک شب شهر بابک یک شب هم اردستان. وقتی هم رسیدیم تهران برف سنگینی اومده بود. اینم عکسها. البته کم عکس انداختیم و بیشتر گشتیمو خرید کردیم. رفتیم دلفینهارو ببینیم که تعطیل بود چون هوا طوفانی بود   اینم همونجا با مامانی اینجا تو ماشین لالا بودی بازم تو صندل...
5 خرداد 1393

تولد یکسالگی آرتین خان

سلام 10 دی تولد آرتین بود که ما 3 نفره برگزار کردیم و 18 دی روز چهارشنبه مهمونی خانوادگی گرفتیم. آرتین هم پسر خوبی بود . البته چون زود میخوابید آخراش خسته شده بود ولی در کل خوب بود. کلی هم همه برای شاهزاده ما کادوهای خوشگل آوردن. دست همشون درد نکنه.تم تولد آرتین جونم باب اسفنجی بود . کارت دعوت ریسه عکس های ماه تولد که دوست عزیزم راحله جون زحمت کشیدن گیفت تولد کیک خوشمزه به به میز شام(فسنجون-پیراشکی و مافین گوشت و قارچ-سالاد الویه- سالاد لبو و سالاد فرانسوی- سالادکلمو دسر و...) کادو مامان و بابا به آرتین خوشگلمون کادو مامانی و بابایی (خانوادهمامان) کادو دایی رضا ...
14 ارديبهشت 1393

بدون عنوان

سلام به آرتین کوچولو و دوستای گلمون بعد 4 ماه تاخیر در آپ کردن وبلاگ آرتین اومدم با کلی حرف و عکس. به چند دلیل دیر اومدم اول اینکه آرتین خان کل وقت مامانیشو پر کرده و نمیخوام این لحظات شیرینو از دست بدم. دوم اینکه بعد تولد آرتین ما یه مسافرت رفتیم و بعدشم تا عید هی مریض میشد سرما میخورد. تولدشو 18 دی گرفتیم حدود 20 تا مهمون فامیلای نزدیک بودن. ولی هر کاری تونستم کردم تا این روز خاطرش برامون بمونه. یه سری عکسای قبل تولد رو میزارم و تو پست بعد عکسای تولد. آرتین در حال بازی                            ...
13 ارديبهشت 1393

آخرین روز سال اول و عکس های آتلیه 8 ماهگی

سلام قند عسلم!   امروز 365 روزه که آرتین قدم های کوچولوشو گذاشته روی زمین. خدایا شکرت به خاطر این نعمت بزرگ.چقدر خوبه که هستی . هر روز خدارو شکر میکنم که تورو به ما داد. امروز آخرین روز سال اول زندگیته عزیزم.پارسال این موقع ها آخرین روز دو نفره من و بابایی بود خیلی خوشحال بودیم که بعد از نه ماه که تو دلم بودی میای و میبینمت. همش یاد پارسال میوفتیم. چه روزهای خوبی. یکساله که ما انگار تو بهشتیم با وجودت قشنگم. هر چی بگم از این لذت بودنت کمه. امسال تولدت رو یک هفته دیرتر میگیریم چون تو ماه صفر و شهادته. قراره 18 دی یه تولد کوچولو و خوشگل بگیریم. آتلیه هم بردمت و ازت عکس یکسالگی انداختیم. یکسری هم عکسای 8 ماهگیته که الان میزارم و عکسای ...
9 دی 1392

اولین یلدای ما با آرتین

امروز 1 دی هست و دیشب شب یلدا بود و خونه مامان بابایی بودیم و کلی هم خوش گذشت آرتین که خیلی خسته شد دلش میخواست بخوابه. آتنا و عمه جون هم بودن که عمه تازه مریضیش خوب شده بود و فکر میکردیم اتنا هم بگیره که نگرفته بود و امروز عمه جون زنگ زد که آتنا هم گرفته پس ممکنه آرتین هم آبله مرغان بگیره. خیلی نمیترسم چون پزشک آرتین گفته از یک تا 5 سال اگر بگیرن بهتره با چند تا تمام میشه. بابایی آرتین هم نگرفته و ممکنه هر دو با هم بگیرن. خلاصه شب یلدا هم زیاد عکس ننداختیم. امشب هم قراره بریم خونه بابایی و مامانی مامان و یه شب یلدای دیگه داشته باشیم. اگه عکس انداختیم بعدا میزارم عکساشو. الان از خونه دوستم اومدم و عکسای آتلیه که چند ماه پیش انداختیمو گرفتم...
1 دی 1392