آرتینآرتین، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

آرتین کوچولوی مامانی و بابایی

بدون عنوان

یکی از بهترین روزای زندگی هر کسی روز ازدواجشه. برای ما هم همینطور بود. ٢٩ فروردین ٨٨  ما وارد کلبه عشقمون شدیم و سفر دو نفرمونو آغاز کردیم و حالا بعد ٤ سال چهارمین سالروزپیوندمونو با پسرمون جشن گرفتیم. همسر مهربانم تو با همه چیز من آمیخته ای. امیدوارم پنجمین بهار زندگیمونو در کنار هم با وجود آرتین خوشگلمون شادتر از قبل شروع کنیم.
3 ارديبهشت 1392

بدون عنوان

همیشه به قداست چشم های تو ایمان دارم                                                                           چه کسی چشمهای تورا رنگ کرده است     چه وقت دیگر گیتی تواند چون تویی خلق کند؟             &nb...
3 ارديبهشت 1392

هفته 29 و سیسمونی پسرمون

سلام گل پسرم امروز 29 مهر هست و من بعد یکماه اومدم برات از این یکماه بگم. همش مشغول خرید بودیم با مامانی و مونیکا جون. اتاقتم بابایی تمیز کرد و سرویس خوابتم اومد و ما کلی ذوق کردیم. همرو بابایی برات چید. منم چیزایی که خریدیمو مرتب کردم. بابایی کلی کار کرد کالسکه و روروئکو... رو وصل کرد اتاقت خیلی خوشگل شده. هنوز پرده و فرش و لوستر مونده برات بخریم. دارم میگردم تا بهترینشو بخریم برات. تا دو هفته دیگه کارام تموم میشه و یه مهمونی کوچولو هم میگیریم. الانم که حسابی تو دل مامانی خوش میگذرونی دیگه ساعت خوابت تنظیم شده. با هم تقریبا میخوابیم با هم بیداریم عزیزم. بعدا عکس از اتاقت میزارم. مامانی هنوز اسم قطعی برات انتخاب نکردیم. هر روز تغییرش دا...
25 فروردين 1392

بستری شدن پسر گلمون بعد تولد و عوض شدن اسمش

سلام ما اومدیم بعد ٣٨ روز. تو این مدت خیلی اتفاقا افتاد که فکرشم نمیکردم. روز ١٠ دی بعد زایمان گل پسرم سخت نفس میکشید بردنش بستری کردن یک روز بعد هم تا روز ٧ برای زردی .ما با رضایت آوردیمش خونه و ٣ روز دستگاه گرفتیم روزای سختی بود همش تو اتاق حبس بودم بیشتر شبا تا صبح گریه میکرد آرتینم . و روزا کم و بیش میخوابید. همش دکتر و آزمایش . تا اینکه روز ٢٠ تولد دکتر نریمان به ما گفت همه اینها طبیعیه و از اون به بعد یواش یواش هم من آروم شدم هم آرتین. تا روز ٢٦ خونه مامانم بودیم و بعد اومدیم خونه. آرتین خیلی بهتر شد. الانم که دیگه خداروشکر همه چی خوبه . فقط هر روز یه ٤ یا ٥ ساعت بد داره که همش گریه میکنه و بی قراره. هفته دیگه هم وقت ختنه گرفتم ...
25 فروردين 1392

3ماهگی آرتین جونی و اولین روز طبیعت گردی در 13 بدر

پسر گل ما 10 دی بدنیا اومد و 10 فروردین 3 ماهه شد. از روز اول تا 3 ماهگی خیلی تند بزرگ شدی هر روز صورت ماهت خوشگلتر داره میشه. موهای گل پسرمون کم کم داره میریزه. هر کی میبینه فکر میکنه ما بردیمش آرایشگاه و مدل آلمانی زدیم. آخه بیشتر کنارای سرش ریخته. کلی کارای با مزه هم میکنه. مثلا: صداهای جیغ مانندی از خودش درمیاره که گاهی خودشم میترسه یا گلوش میگیره و به سرفه میوفته. خیلی بامزه میخنده دیگه کم کم خنده هاش صدا هم داره. دهانشو کامل باز میکنه. غلتم که میزنه جیغ میزنه. همشم داره دنبال دستش میگرده یا به مشتای کوچولوش نگاه میکنه که کدومو بخوره. تو خوابم در حال خوردن مشتشه. (چند روز پیش ساعت 4 صبح بابایی گفت بیدار شده بود دید صدای مل...
14 فروردين 1392

غلت زدن آرتین جونی

آرتین خوشگلم سلام!   عزیز دلم امروز ٨٦ روز از قدم گذاشتنت تو این کره خاکی میگذره. خیلی روزای سختی بود. خدارو شکر یکماهت که گذشت بهتر شدی و همانطور که دکتر نریمان گفت تا ٧٠ روز نی نی ها گریه شدید دارن تو هم بعد ٧٢ روز بهتر شدی. من و بابایی دیگه داریم ازین لحظات شیرین لذت میبریم. خانواده من و بابایی هم همینطور. هر روز شیرینتر از قبل میشی. امروز دوشنبس و ساعت ٧ صبح بعد شیر خوردن خوابیدی و من صبحانه خوردم تا ٩و٥٠ داشتم باتل حرف میزدم دیدم یکدفعه صدای گریت میاد . با بابایی تو اتاق خواب بودی اومدم دیدم وای پسرم غلت زده و صورتش رو بالشه. از خوشحالی زودی بغلت کردمو بوسیدمت و بابایی هم بیدار شده بود قربون صدقت میرفتیم . خیلی دوستت داریم ما...
6 فروردين 1392

آخرین روز 91 و تحویل سال

سلام آرتین جونی امروز ٣٠ اسفند ٩١ هست و آخرین روز سال. ٢ ساعت به سال تحویل مونده. عزیزم با هم رفتیم حمام و لباسای خوشگلتو پوشیدی و الان خوابی تا سر سال تحویل بیدارت کنم. ساعت تحویل ساعت١٤و٣١ دقیقه و ٥٦ ثانیه روز چهارشنبه٣٠ اسفند  هست. اولین عید نوروز که آرتین جونم میبینه. اولین بهار زندگیت مبارک عزیزم. برات یه سفره هفت سین جدا چیدم که عکسشو بعدا با خودت میندازمو میزارم. امروز 80 روز از تولد پسر خوشگلم میگذره. دیشب چهارشنبه سوری بود و همه مشغول بودن. من و تو هم از پنجره بیرونو نگاه کردیم. سرو صدا هم که خیلی زیاد بود نتونستی خوب بخوابی از صدا ها میترسیدی عزیزم. در هر صورت این سال گذشت برای ما خیلی خوب بود چون اول این سال اومدی تو...
30 اسفند 1391

اولین عکس آرتین

آرتین کوچولوی ما روز 10 دی ماه 91 با وزن 3530 و قد 50 سانتیمترساعت 9:20 دقیقه در بیمارستان چمران قدم های کوچولوشو به این دنیا گذاشت و شد نفس منو باباییش.این اولین عکس آرتین بعد از تولده که باباییش ازش گرفته. ...
23 اسفند 1391